اشعار زهرا صادق زاده

  • متولد:

پدرم عاشق کربلاست / زهرا صادق زاده


پدرم!؟؟؟
عاشق کربلاست
و هر روز
هواي مسموم جنگ را
در ريه هايش
به خيابان مي برد
بي آن که شکايتي کند
بغداد ويران را
در تلويزيون مي بيند و
اشک مي ريزد
بعد از سرفه هايش
صداي آژير بلند مي شود
و انفجاري
چارچوب خانه را 
مي لرزاند
من!؟؟؟
بيزار
تلويزيون را خاموش مي کنم
تا يادم برود
اين جا همان بغداد است
بغداد بيست سال پيش
بغداد افسانه اي
بغداد ويران
پدرم
عاشق کربلاست
من
از هزار و يک شب بغداد بيزارم

 

 

1625 1 4

سرت را بلند کن اسماعيل! / زهرا صادق زاده


سرت را بلند کن اسماعيل!
سرت را بلند کن!
دنيا
پر از کودکان قرباني است

 

 

1905 0 5

نگرانم... / زهرا صادق زاده


نگرانم
مثل نهالي که در جاده ي
منتهي به کارخانه ي چوب روئيده است.

 

 

2032 0 3.67

بر هم زده اي خواب آسوده ي کورش را! / زهرا صادق زاده


مي آيي
تا مسجدت را بنا کني
جنب ميدان فلسطين
يا بر خرابه هاي تخت جمشيد
از زير دروازه ي قرآن که رد شوي
شهر تو را مي پذيرد
در حالي که
بر هم زده اي
خواب آسوده ي کورش را!

 

 

822 0